+ خيلي مادر و پسر به هم شباهت داريد...
مادر: تازه قبلا خيلي بيشتر به هم شباهت داشتيم. مخصوصا يك عكس از بچگيهاي من كه انگار خود نريمان است. نريمان، فرزند اول من است و ما خيلي به هم وابسته هستيم.
+ غير از نريمان چند فرزند ديگر داريد؟
مادر: 2 فرزند ديگر. نويد كه متولد سال 60 و نسيم متولد 64 است.
+ مشوق شما براي موسيقي چه كسي بود؟
- مادرم. سال 74-73 بود كه براي من يك كيبورد خريدند. استاد خصوصي داشتم، يكي از دوستان خانوادگيم به نام سارنگ، با من كار ميكردند و سه چهار سال بعد تصميم به خواندن گرفتم. با دوستانم يك گروه تشكيل داديم و به صورت جدي وارد اين هنر شدم. البته فكر ميكنم كه اين هنر كمي ارثي باشد. مادرم هم در دوران دبيرستان، كلارينت ميزدند.
مادر: من هنوز هم در منزل صبح كه از خواب بيدار ميشوم، پيانوي جواد معروفي را ميگذارم و با آن كارها را انجام ميدهم. البته خودش هم موسيقي را دوست داشت.
+ اولين قطعهاي را كه اجرا كرديد چه بود؟
- قطعه نازنين كه يكي از قطعات قديمي بود با آهنگسازي آندرانيك كه در سال 1986 ساخته شده بود.
مادر: (با لبخند) و چه قطعه زيبايي بود. من كه خيلي آن را دوست داشتم.
+ كودكي نريمان چطور بود؟ آيا شيطنت زياد داشت؟
مادر: اصلا. خيلي آرام بود وقتي مسافرت ميرفتيم، روي صندلي پشت ميخوابيد تا به مقصد برسيم يا با توپهاي صورتي رنگ خودش بازي ميكرد و يك پتو هم داشت كه هميشه بايد آن را همراه خود ميبرديم. آنقدر پتو را روي صورت خودش ميكشيد و با آن بازي ميكرد تا خوابش ببرد. خيلي ماه بود و خاطرات خوبي هم داشتيم. حتي دوران نوجواني آرامي هم داشت. نريمان براي من خيلي احترام قائل بود.
+ از كودكي علاقه به موسيقي هم نشان ميداد؟
مادر: بله. يادم ميآيد برادرم يك گيتار داشت. روزي من و پدرش به عروسي رفته بوديم. هنوز عكس آن لحظه را داريم كه با گريه گيتار را بغل گرفته بود و يك آهنگ را به صورت نامفهوم با صداي كودكانه اجرا ميكرد و ميخواند.
نريمان: البته داييام به من قول داده بود كه اگر دانشگاه قبول شدم آن را به من هديه دهد و اين كار را هم كرد و هنوز آن گيتار را دارم.
+ پدر چطور؟ ايشان با ادامه موسيقي موافق بودند؟
- (با خنده) ايشان كه ميگفتند:«پسر تو هم مثل من استعداد موسيقي نداري» البته به شوخي، ولي الان ميبينند كه نه من واقعا علاقه دارم و توانستم ثابت كنم كه استعداد دارم.
+ كمي در زندگي خصوصي شما و نريمان كنجكاوي كنيم. دوران كودكي نريمان كجا گذشت؟
مادر: تهرانپارس؛ محله خوبي هم بود و خاطرات خوبي هم در آنجا داشتيم.
+ در مدرسه شاگرد خوبي بود؟
مادر: خيلي.
+ چه ورزشي را دوست داشت؟
مادر: فوتبال.
نريمان: البته به خاطر آسيبديدگي پايم در سواركاري نتوانستم آن را ادامه دهم.
+ چه درسي را از هم بيشتر دوست داشتيد؟
- تاريخ. هنوز هم مطالعاتي را در اين زمينه انجام ميدهم و حتي از تحقيقاتم درباره تاريخ هم حدود چند صد صفحهاي نوشته دارم. ولي هنوز فرصت پرداختن به آن را پيدا نكردم.
مادر: يادم ميآيد زماني كه براي مسافرت به شهر شيراز رفته بوديم، آنقدر ليدر تور را به اصطلاح سئوال پيچ كرد كه ديگر او خسته شده بود. پسر جواني هم بود و تمام سئوالاتش را جواب ميداد. نريمان عاشق تخت جمشيد بود و هست.
+ كدام كارتون را بيشتر دوست داشتيد؟
- سندباد و رادو كايت.
مادر: وقتي كه دو ساله بود برايش لباس سندباد را دوختم. هنوز هم آن لباس را نگه داشتهام.
+ چه غذايي را از همه بيشتر دوست دارد؟
مادر: قورمهسبزي و جوجهكباب. عاشق سبزي خوردن است.
+ از كارتان با مهدي مقدم بگوييد:
- مهدي از دوستان خوب من هست و قطعه يكي از خوانندگان قديمي را با هم اجرا كرديم و قطعه خوبي هم از آب درآمد.
مادر: البته الان ارتباطها خيلي كم شده، ما حتي ارتباط تلفني هم كم با هم داريم. آنقدر كه همه درگير كار و زندگي خود هستند.
+ برادركوچكترتان چطور؟ ايشان هم در زمينه موسيقي فعاليت دارند؟
- نويد، برادرم، رشته الكترونيك ميخواند. البته ايشان درام ميزدند.
مادر: (با خنده) فكر كنيد نويد درام ميزد و نريمان هم كيبورد؛ ديگر برايشان تايم گذاشته بودم و گفته بودم تا فلان ساعت ديگر بايد موسيقي را تعطيل كنيد.
+ بهترين و بدترين خصوصيت اخلاقي نريمان چيست؟
مادر: هيجانزده نميشود و خيلي آرام است ولي وقتي عصباني شود ...(ميخندد و سر تكان ميدهد) در قلبش هيچ چيز بدي نيست.
- هميشه مادرم به من ياد داد كه سه چيز را از خودم دور كنم؛ حسادت و دروغ و ترس را ولي خب متاسفانه از حسادت اطرافيان به خصوص بعضي از همكاران خيلي ضربه خوردم.
+ بعد از آلبوم تابستان 86 و پخش كليپهاي جالبي كه برايش درست كرده بوديد، عكسالعمل مردم چطور بود؟
- خب خيلي متفاوت بود. ولي سعي ميكنم كه برخوردهاي مثبت را پاسخ دهم. مثلا براي خريد به مغازهاي رفته بودم؛ پسر فروشنده آنقدر جالب گوشياش را آورد و گفت:«ببين من عكسهايت را دارم؛ من و خواهرم شما را خيلي دوست داريم.»
+ زيباترين عكسالعملي كه در ذهنتان نشسته است چه بوده؟
- يك روز در خيابان، پشت چراغ قرمز ايستاده بودم؛ يك پسر جواني با پرايدي كه آن را خوابانده بود و اسپرت كرده بود كنارم ايستاد و به من اشاره كرد كه شيشه را پايين دهم. با من سلام كرد و با لهجه خاص خودش گفت:«مخلصم، يه دونهاي!» و گاز داد و رفت. اين خيلي براي من جالب بود و تا مدتها من هم به هر كسي ميرسيدم ميگفتم:«يه دونهاي!»
+ چرا اينقدر بين آلبومهايتان فاصله افتاد؟
- من از سال 86 تا الان يعني حدود دوسال است كه روي اين آلبوم كار ميكنم. همراه با پيام شمس و انوشيروان تقوي قطعات احساسي زيبايي را در اين آلبوم گنجاندهايم. خيلي با وسواس زياد كارها را انتخاب كرديم.
+ از همان ابتدا دوست داشتيد كه خواننده شويد يا علاقه ديگري هم داشتيد؟
- من در زندگي به سه چيز خيلي علاقه داشتم؛ تاريخ و خلباني و موسيقي. خب حدود 9-8 سال است كه تحقيقات تاريخي انجام ميدهم ولي به خاطر ضعيفي چشمانم نتوانستم خلباني را انتخاب كنم. ولي موسيقي را دنبال كردم. خلباني آكروجت را خيلي دوست داشتم.
مادر: چون همسرم هم در هواپيمايي مشغول فعاليت بودند، نريمان اطلاعات هوايي خوبي داشت ولي خب نشد كه ادامه دهد.
+ از اينكه مادر نريمان هستيد چه حسي داريد؟
مادر: در كيش وقتي استقبال ميكردند و فرياد ميزدند و به او اشاره ميكردند، احساس غرور ميكردم.
+ چرا با مطبوعات زياد مصاحبه نكرديد؟
- بعد از آلبومي كه ارائه دادم، شايد بتوانم به جرات بگويم بالاي 40 مجله با من مصاحبه كردند. هم دوستان زيادي پيدا كردم و هم مورد بيمهري قرار گرفتم. يكي از همين نشريات تيتر زد كه نريمان ممنوع الفعاليت است؛ در حالي كه من 40 تا قرارداد كنسرت داشتم و خواننده رسمي بودم و هستم و در حيطه قانون فعاليت دارم. من حتي تيتراژ پاياني فيلم هكر را هم خواندم ولي اين تيتر باعث شد كه من از نظر مالي خيلي ضرر ببينم و قراردادهايم كنسل شود.
+ بيشترين دغدغه فكري نريمان؟
- هنر و اينكه به آن بها دهند.
+ چرا پاپ؟
- خب من به دنبال مخاطب عام هستم.
مادر: چون بيشتر جوانها الان به دنبال اين سبك موسيقي هستند.
+ كار كداميك از آهنگسازان را بيشتر از همه دوست داريد؟
- ايران، پيام شمس و خارجي: برايان آدامز.
+ ايدهآلتان در موسيقي چيست؟
- اينكه تاثير داشته باشم.
+ تا حالا داشتيد؟
- سعي كردم كه يك خط داشته باشم و مردم را شاد نگه دارم.
+ فكر ميكنيد تا كجا ادامه ميدهيد؟
- در مورد موسيقي هر چه تعداد سالهاي فعاليت بيشتر شود، تجربه هم بيشتر ميشود و بهتر است. پاياني ندارد.
مادر: تا جايي كه به او لطمه نخورد.
+ كدام يك از تراكهاي نريمان را از همه بيشتر دوست داشتيد و گوش ميكنيد؟
مادر: «باور»، چون خيلي با احساس خوانده بود.
+ پس در مسافرتها هم حسابي از صدايش استفاده ميكرديد!
مادر: (با خنده) ما با هم در طول مسيرمشاعره ميكرديم.گاهي هم او برايمان ميخواند.
+ دوست داريد به كجا سفر كنيد؟
- اسپانيا. به خاطر منظره و طبيعتش و چون خيلي شهر زندهاي است.
+ اگر بگويند ديگر نخوان!
- باز ميخوانم و اگر بگويند نخوان، باز هم ميخوانم.
نظرات شما عزیزان:
sara
ساعت19:47---17 آذر 1391
الهی الهی الهی دمت گرم حدیثی دوباره عشق کردم بددددددد
|